ایران

تاریخی

ایران

تاریخی

در خواست حضرت موسی(ع)

حضرت موسی (ع) عرض کرد: خداوندا می خواهم آن مخلوق را که برای یاد تو خالص کرده باشد و در طاعتت بیآلایش باشد ببینم.

خطاب رسید: ای موسی برو در کنار فلان دریا تا به تو نشان بدهم آنکه را می خواهی. حضرت رفت تا رسید به کنار دریا. دید درختی در کنار دریاست و مرغی بر شاخه ای از درخت که کج شده به طرف دریا نشسته است و مشغول به ذکر خداست. موسی از حال آن مرغ سوال کرد. در جواب گفت: از وقتی خدا مرا خلق کرده است در این شاخه درخت مکشغول عبادت و ذکر او هستم و از هر ذکر من هزار ذکر منشعب می شود. غذای من لذت ذکر خداست. حضرت موسی سوال کرد: آیا از آنچه در دنیا یافت می شود آرزو داری؟ عرض کرد: آری، ›رزویم این است که یک قطره از آب دریا را بیاشامم. حضرت موسی تعجب کرد و گفت: ای ممرغ میان منقار تو و آب دریا چندان فاصله ای نیست، چرا منقار به آب نمی رسانی؟ عرض کرد: می ترسم لذت آن آب مرا از لذت یاد خدا باز دارد. پس موسی از روی تعجب دو دست خود را بر سر زد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد