ایران

تاریخی

ایران

تاریخی

آذر گشنسب

 


سرزمین آذربایجان از دیرباز یکی از هگواره های مهم زندگی و بالش آریاییانو یکی از مراکز فرهنگی و تاریخی فلات ایران بوده است.این خطه به عنوان سرزمین زایش زرتشت در درازای زمان بزرگترین و باشکوه ترین آتشکده های همه ادوار را در خود جا داده است. آتشکده باکو در حومه این شهر ( که هنوز فروزان است) و آتشکده آذرگشنسب در نیم روز شرقی دریاچه رضائیه از آن جمله اند. آذر گشنسب بزرگ ترین آتشکده دوره ساسانی و اخگر آن مقدس ترین آتش زمان بوده است. پادشاهان ساسانی پای پیاده به زیارت این مکان می رفتند و هدایایی باارزش و نفیس پیشگش آن می کردند. تاریخ نگاران اسلامی به اشتباه آن را تختگاه سلیمان نامیده و افسانه های مربوط به وی را با این آثار تطبیق دادند. ولی امروزه می دانیم که شهر شیز و آذر گشنسب نسبتی با تختگاه سلیمان و سایر افسانه های مشابه ندارد. آذر گشنسب مجموعه نسبتا بزرگی از سازه های دینی و تشریفاتی و سیاسی زمان ساسانی است که در دوره ایلخانی دگرگونی های جزیی در آن داده شده است. این شهر در پارینه به علت هدایای باارزش و گرانی که به آن پیشکش می شد بسیار ثروتمند به شمار می رفت ولی در اواخر دوره شهریاری خسروپرویز ساسانی به انتقام ویرانی شهرها و یادگارهای مسیحی به دست رومیان ویران شده و به تاراج رفت. جنگ های 25ساله خسرو با روم در نیمه نخست به سود ایران پیش رفت و ایرانیان تا قلب روم پیشروی کردند اما در پی فاح بخش هایی از روم به دست خسرو و آورده شدن صلیب مقدس به ایران که رومیان اعتقاد داشتند حضرت مسیح (ع) را بر آن کشته اند، امپراتور روم با تحریک احساسات مذهبی مسیحیان به جنگ با خسرو آمد و در نیمه دوم جنگ ها این خسروپرویز بود که شکست های پی در پی را متحمل می شد و آذرگشنسب نیز بعد از این ضربه سهمگین و به یغما رفتن گنجینه اش، دوران افول خود را آغازید. البته صلیب مقدس در دوران شهریاری پوراندخت به رومیان بازپس داده شد ولی جنگ های فرسایشی ایران وروم به اعتقاد استاد پور داوود یکی از زمینه های مهم ضعف و شکست هر دو امپراتوری به شمار می رود. در وسط شهر شیز دریاچه ای کوچک هست که راز آن هنوز کشف نشده. اگر با این آب خاک را خیس کنند. تبدیل به سنگ می شود. و هر کس در آن شنا کند زنده از آب بیرون نمی آید. ابن خردادبه می نویسد آتش آذرگشنسب سرچشمه همه آتش های سپند (مقدس) در ایران است. این مجموعه 12 هکتاری در دوران هخامنشی برپا شده و نام شیز یادگار همان دوران است و در زمان ساسانیان به اوج شکوهمندی رسید. برخی از پادشاهان لبزرگ ساسانی در آذرگشنسب تاجگذاری و سوگند وفاداری به مرز پر گهر خویش یاد کرده اند.  

 

 

ایرانیان هزارها سال ملک بودند، و یک لحضه محتاج عرب نشدند. و عرب سه ده سال حکومت نرانده اند و یک ساعت هم از ایرانیان بی نیاز نمانده اند.

                                                               سلیمان بن عبدالملک خلیفه اموی

ایران و فرهنگش

                                                                                                        استاد ادیب برومند

ای وطن، ای زادگه پاک ما          ای گهرین مزر طربناک ما  

ای فرح انگیزترین بوم و بر         در نظر مردم صاحب نظر

آینه افروز نشاط و امید                چهره گشاینده پیک نوید

جای نیاکان فروزنده بخت             بر زبر چرخ برین برده رخت

داده به ما تربیت و برگ و ساز       کرده ز ما رفع، فراوان نیاز

ای وطن، ایزخاک تو مشکینه بوی     جلوه گه منزلت  آبروی

شیفته ام بر تو و آثار تو                 آن همه آثار گرانبار تو

مخزن فرهنگ تو پر گوهر است        هر گهرشگنج پرور است

علم و هنر را تو کهن بستری             در همه اقطار، ادب گستری

دامن فرهنگ تو گسترده است         بس هنری مرد که پرورده است    

گستره اش بوده ز چین تا به روم      از ادب و حکمت و دیگر علم

در همه جا نام بزرگان تو              زبده ادیبان سخندان تو،

نام حکیمان و مهین عارفان             نغمه سرایان گشاده زبان،

در دل خاصان شده خاطرنشین        جلوه گه تهنیت و آفرین

دفتر هر یک به کتب خانه هاست       نادره گنجینه دردانه هاست

سعدی و فردوسی از آن تواند          حافظ و جامی ز جهان تواند

بوعلی و بوالفرج و بوسعید             لوکری و خواجه رشید و عمید

رازی و خوارزمی و عین القضات     خواجه نصیر آن همه گه ذی حیات

صائب و خیام نظامی همه                شهره به زیبنده کلامی همه

صابر و بیرونی و فارابی ات            زین همه رخشنده جهان تابی ات

آن کت از او دولت سلطانی است         مولوی و افضل و خاقانی است

شاید اگر یاد سنایی کنم                     از سخنش راز گشایی کنم

باد به عطار و سنایی درود                 کز دمشان دل به فراغت غنود

چون سخن از دمی سر کنم                 شاید اگر ناز بر اختر کنم

یافت صفاهان ز هنرها جمال      داد جمالش به فضیلت کمال

طالب و مختاری و ابن یمین       خالق بس شعر شکوه آفرین

 

چون سخن از شیخ شهاب آورم      حکمت او زیب کتاب آورم

ای وطن، ای کشور مینوطراز      ای شده آرامگه اهل راز

یکسره از نام بزرگان تو             پر شده اوراق زرافشان تو

گربنگارم، قلمم یار نیست             کان همه دفتر آمار نیست

مفتخرم از تو و فرهنگ تو           از تو و تاریخ گرانسنگ تو

هر چه کند جلوه آینه ات               شرح دهد شوکت دیرینه ات

فرض بود بر همه ایرانیان             پاس وطن، پاس مشاهیر آن

شاید اگر در ره او جان دهند           جان به سرافرازی ایران دهند

مخمس

                                                             عبدالله صالحی (حیران)

ای میهن پاک جاودانم         نام تو نیفتد از زبانم

در حفظ کیان تو چنانم        یک جان نه که صدهزار جانم

              (برخاک مبارکت فشانم)

گر گشته هزار بار ویران     از ظلم شکندر و انیران

بوم و بر مامن دلیران         بر پای ستاره مام ایران

             آزاده دیار باستانم

گاهی شده ای اسیر ضحاک        گل های جوان فکند بر خاک

پیراهن عفتت یشد چاک               از لوث ستم نمودنت پاک

رهجوی درفش کاویانم             خاکت زر وگهریز     

تاریخت از افتخار لبریز        از کورش و کیقباد و پرویز

 

باغ هنرت چنان دلانگیز        کز وصف تو سخت ناتوانم

 

دریای خزر چو تاج زرین      بر تارک توست ماه پروین

 

بیگانه اگر نکرد تمکین           از عهد و وفا و رسم دیرین

 

تامرز تباهیش برانم               دادار پرست اهرمن سوز

 

بنیاد گزار مهر و نوروز          علامه دهر اگر شب و روز

 

در مکتب توست دانش آموز        خود فخر بود به این و آنم

 

فرزانه مهرورز، زرتشت           شمشیر خرد نهاد در مشت

 

عفریته جهل را هم او کشت         من بر سیهی چو کرده ام پشت

 

رو کرده به روشنی روانم            گفتار نکوست دفتر من

 

کردار نکوست باور من               اندیشه نیک در سر من

 

زایل نشود ز خاطر من               ققنوس صفت اگر خموشم

 

در جهل نخفته ام، بهوشم             چون می ز درون خود بجوشم

 

بر کاخ ستم اگر خروشم          فریاد بلند آسمانم

 

یکچند نزار و زار و مغموم       یکچند چو کودکان مظلوم

 

یکباره بسان بختک شوم            بر خصم بتازی از برو بوم

حیرانم و راز این ندانستم            دریای مازندران یا کاسپین

تاثیر فرهنگ و تمدن ایران در شرق و غرب جهان

فرهنگ و تمدن دیرپای ایران نفوذی پذیرفتنی و ماندگار در شرق و غرب آسیا و قاره اروپا داشته که پاره ای آثار آن هنوز هم قابل انکار نیست. سخن ما نفوذ فرهنگ و تمدن ایران در شرق آسیا و به ویژه شبه قاره هندوستان است. قلم را به دست جواهر لعل نهرو نخست وزیر و سیاستمدار فقید هند می سپاریم و بخشی از کتاب مشهور «کشف هندوستان» را می خوانیم :

«..بین ملل و نژادهای مختلفی که با زندگی و فرهنگ هند تماس داشته و در آن نفوذ کرده اند، از همه قدیمی تر و مداوم تر ایرانیان بوده اند. این رابطه حتی از آغاز تمدن هند و آرین ها قدیمی تر است، زیرا هند و آرین ها و ایرانیان تقدیم از یک ریشه مشترک در آمده و بعد هر یک به راهی جداگانه رفته اند. نژاد آنها به هم مربوط است و مذهب قدیم هند چند جنبه مشترک نبا مذهب زرتشت و سانسکریت ودا و زبان پهلوی قدیم با زبان او.ستا شباهت دارند...

مبانی فرهنگ ایران مانند فرهنگ هندوستان به قدر کافی قوی بوده که بتواند حتی در مهاجمین خنفوذ کند و آنها را در خود حل نماید. عربها که ایران را گرفتند به سرعت مغلوب نفوذ ایرانی شدند و به جای عادات ساده بیابانی خود فرهنگ پیشرفته ایرانی را پذیرفتند. زبان فارسی، مثل زبان فرانسه در اروپا، زبان مردم با فرهنگ بخش بزرگی از آسیا شد و فرهنگ و هنر ایران از «قسطنطنیه» در مغرب تا صحرای ح«گبیـ در مشرق گسترش یافت.

این تاثیر در هندوستان مداوم بود و در دوره های افغان و مغول هندوستان، زبان فارسی زبان دربار و کشور بوده و این وضع تا اوایل دوره نفوذ انگلستان ادامه داشته. تمامی زبان های هندوستان پر از کلمات فارسی است، حتی زبان های «دراویدی، جنوب هم زیر تاثیر فارسی قرار گرفته است.

زیاد جای تردید نیست که تمدن ابتدایی دره «سند» با تمدن های معاصر ایران و بین النهرین که تماس های بین ایران و هند حتی پیش از حکومت هخامنشیان وجود داشته است...»

«با کوروش بزرگ شاهنشاه آثاری از تماس های بیشتر موجود است. کوروش به اراضی مرزی هند و کابل و قندهار رسید. در قرن ششم پیش از میلاد امپراتوری داریوش بزرگ هخامنشی تا شمال غربی هندوستان ادامه یافت و «سند» و «پنجاب» را هم در بر گرفت، چنانچه گاهی به این دوره با نام دوران «زرتشتی» تاریخ هند اشاره کنند و تاثیر آن باید زیاد بوده باشد. کمتر مردمی در طول تاریخ جهان بیش از مردم وهند و ایران در اصل و در طول تمام تاریخ تا این حد به هم نزدیک بوده اند...»

«در قرن شانزدهم ( تقریبا همزبان با رنسانس اروپا) رنسانس تیموری در سمرقند و بخارا با تاثیری قوی از فرهنگ ایران به ثمر رسیده بود. خود «بابر» که شاهزاده ای از خاندان تیموری بود از این محیط بیرون امده و به تخت پادشاهی هندوستان رسیده است. اوایل قرن شانزدهم بود که ایران «عصر صفویه» به دوره درخشانی از هنر که دوره طلایی هنر ایران محسوب می شود رسید. (پادشاه هند) که به پادشاهان صفوی پناه برده بود به یاری آنها به تخت سلطنت بازگش. فرمانروایان مغول هند همواره نزدیکترین روابط را با ایران حفظ کردند و دانشمندان و هنرمندان ایرانی از مرزها گذشته و برای کسب شهرت یا ثروت به دربار شکوهمند مغول بزرگ می آمدند. معماری این دوران هند ترکیبی از آرمان های هند و الهام های ایران به وجود آمد و دو شهر «دهلی» و «اگرا» پر از بناهای زیبا و با تشخص شد. «تاج محل» یکی مشهورترین این بناهاست و «گروسه» دانشمند فرانسوی گفته است «این بنا روح ایران است که در بدن هند حلول کرده است.»

اسناد معتبری در دست است که در چین نیز سلسله یوآن (1384-1280) که تجربه ای نداشتند از کمک ایرانیان بهره مند بودند. مارکوپلو جهانگرد مشهور ونیزی به حضور عده زیادی دانشمند، افسر و نویسنده ایرانی و نفوذ آنان در دربار «گوبلای قاآن» اشاره دارد و با یاداوری آز بناهایی که نام ایرانی دارند می نویسد: یک مرد بخارایی مدت 20 سال نقش نایب السلطنه قاآن را داشت و مستملکات او را اداره می کرد.»

ابن بطوطه که در نیمه اول قرن هشتم هجری به چین رفته بود از نفوذ ایرانیان و هنرمندان و موسیقی دانان و اصطلاحات ایرانی در چین سخن رانده و نویسنده »تاریخ کمبریج» گوید: ایران از موقعیت نیرومندی که داشت، علم را به نواحی مجاور فرستاد.» مهاجمان مغول بیشتر از مقدونی ها و اعراب کشتند و سوزاندندو ویران کردند و کوشیدند تا ایرانیت را براندازند و یقین داشتند که موفق می شوند ولی پس از انکه سال های شوم نخحستین شپری شد، فرزندان این مهاجمان وحشی مغلوب و مفتون و مروج ایرانیت شدند و ایرانیان توانستند شاعر، نقاش، خطاط، عارف و حکیم از آنان بسازند. «گروسه» در جای دیگری می نویسد «تمدن ایران چنان زنده و نیرومند بود که خود را بر تمامی اربابان مغول و ترک تحمیل کرد.»

ویل دورانت در کتاب بزرگ «تاریخ تمدن – عصر ایمان ص 185) می نویسد: هنر ساسانی با اشاعه شکل ها و انگیزه های هنریخود در شرق (هندوستان – تترکستان و چین ) و در غرب ( سوریه – آسیای صغیر – قسطنطنیه – بالکان – مصر – اسپانیا ) دین خود را ادا کرد. نفوذ آن به هنر یونانی یاری کرد تا از ابرام در نمایش تصویرهای کلاسیک دست بردارد و به روش تزیینی بگراید. به هنر مسیحیت لاتین کمک کرد تا سقف های چوبی به طارم و گنبدهای آجری یا سنگی و دیوارهای پشتواره ای عطف توجه کند. هنر ساختن دروازه ها و گنبد های بزرگ که خاص معماری ساسانس بود به مسجدهای اسلامی و قصرها و معابد مغول منتقل شد. هیچ چیز در تاریخ گم نمی شود، دیر یا زود، هر فکر خلاق فرصت تحول می یابد و رنگ و شراره خود را به زندگی می افزاید.»

این مورخ و محقق نامدار در جلد اول تاریخ تمدن «مشرق زمین، گاهواره تمدن » با اشاره به معماری ایران در مشرق می نویسد «بسیاری از معماران بنای«تاج محل» را کامل ترین  همه بناهای آباد امروزی روی زمین دانسته اند. طرح را سه هنرمند کشیدند، یکی ایرانی به نام «استاد عیسی شیرازی، یکی ایتالیایی به نام «ورنئو» و یک فرانسوی به نام «اوستن دوبردو» گویا در شکل پذیری این بنا هیچ هندو سهمس نداشت سبک این بنا تماما ایرانی و اسلامی است... مدت 22 سال، 20هزار کارگر را بر تاج محل بیگاری کشیدند و اگرچه مهاراجه «جیپور» مرمر آن را به شاه جهان هدیه کرده بود، باز این بنا و متعلقات آن 230میلیون دلار که در آن روزگار مبلغ هنگفتی بود تمام شد. فقط کلیسای «سانپیترو» در واتیکان را می توان با تاج محل قیاس کرد. دیگر از این بناها، مسجد جمعه دهلی مسجد مروارید اگرا و قلعه معروف اگراست که 52کاخ داشت و کاخ تخت طاووس آن عالمگیر بود و تمتما به دست ایرانیان ساخته شده و برتر صنیع گرانبهای دیوارش هنوز هم این بیت پرغرور شاعر پارسی گو دیده می شود:

اگر فردوس بر روی زمین است

                              همین است و همین است و همین است
                                                                                           از جدول گل گشت و کتیبه

تاریخ ایران

برای اینکه ما بتوانیم برای ایران راه حل عملی پیداکنیم باید از گذشته با شکوه و تاریک و بی فروز ایران بدانیم تاراه حلی مناسب به این کشور که دارای مردمی با فرهنگ و تمدنی باشکوه می باشد پیدا کنیم.